تو بايد يك كتاب الكترونيكي ايجاد كني و در سايتت بفروشي

۶ بازديد

با اين مطلب مي خوام شما رو به خريد كتاب عملكرد موفق در شبكه هاي اجتماعي براي همه  ترغيب كنم

چند هفته پس از آن اعلاميه قرار شد با جرمي و تعداد ديگري از طرفداران پادكست صرف قهوه در يك كافه دور هم جمع شويم. آن اتفاق نيفتاد، چون من لغوش كردم از مقدمه چيني و ابراز علاقه مندي، خودم را در يك ميزگرد رسمي كه گروه مغز متفكرنا مي شد، يافتم. اين اولين تجربه من بود تا جزئي از يك بحث باشم. قبلا شنيده بودم كه جم وجرمي در اين باره در برنامه شان صحبت كرده بودند. هر نفر حدود پانزده دقيقه فرصت داري كه درباره قابليت هايش صحبت كند و از افراد حاضر در گروه درخواست كند تا در صورت تمايل در اين مسير به او كمك كنند. من هرگز در زندگي ام اين قدر مضطرب نبودم، چون چيزي حتي شبيه به يك تجربه تجارت واقعي را نداشتم تا بخواهم درباره آن صحبت كنم. فقط يك وب سايت با ظاهري بي ارزش براي كمك به شركت كنندگان آزمون ال اي ايدي ساخته بودم كه روزانه ۵ الي ۱۵ دلار آن هم از طريق تبليغات برايم درآمدزايي داشت. اين ميزان پول براي ادامه زندگي ام كافي نبود و قطعا چيزي نبود كه به انجام آن افتخار كنم و بخواهم آن را با ساير افراد گروه به اشتراك بگذارم، به خصوص پس از شنيدن حرفهاي ديگران. در اين جمع، يك نويسنده آگهي هاي تبليغاتي بود كه به ازاي هر مشتري، بيش از پنج هزار دلار دريافت مي كرد. همچنين، يك كارشناس تناسب اندام و بدنسازي كه از طريق فروش دوره هاي آموزشي لينكدين ماركتينگ، درآمد كسب مي كرد و يك نويسنده كه تعدادي از كتاب هايش در ليست كتابهاي پرفروش قرار داشت. من احساس مي كردم قطعا به اين گروه تعلق ندارم. زماني كه نوبت به من رسيد دوست داشتم هرچه زودتر تمام شود تا بتوانم حرف هاي ديگران و بيشتر از همه، كارهاي معركه جرمي را بشنوم. هنگامي كه شروع به تعريف كردن داستان راه اندازي سايت آزمون ال اي اي»

كردم، كه براي كمك به داوطلبان اين آزمون طراحي شده بود، بازخوردهايي گرفتم كه خيلي زود ديدگاه كاملا متفاوتي از كارم و آنچه قابل اجرا بود در من ايجاد كرد. وقتي افراد گروه از ميزان ترافيك سايت من اطلاع يافتند ( بالاي پنج هزار بازديدكننده در روز)

متعجب شدند. و زماني كه شنيدند هيچ قدمي براي تبليغات بابت بازاريابي از طريق سايت برنداشته ام، بيشتر مشتاق شدند تا من را در انتخاب مسير درست راهنمايي كنند. فرياد جرمي را به ياد دارم كه مي گفت: «يت! تو بايد يك كتاب الكترونيكي ايجاد كني و در سايتت بفروشي.»

حرف او منطقي و درست بود. من به واسطه مخاطباني كه با خود همراه كرده بودم، يك فرصت طلايي براي ايجاد يك جريان درآمد منفعل داشتم. بنابراين، ساعاتي بعد از آن شب، وقتي به خانه رفتم، ساخت كتاب الكترونيكي را آغاز كردم. چندين هفته آخرشبها را براي جمع آوري آن وقت گذاشتم تا اين كه اولين فروشم را در روز بارگذاري آن ثبت كردم. اين گونه وارد تجارت شدم. مشتري به دست آورده بودم و احساس فوق العاده اي را تجربه مي كردم. پس از آن، تنها چند ماه طول كشيد تا اولين طرفدار واقعي ام را پيدا كنم.

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.