آيا هر كسي ميتواند برند شود؟

۳ بازديد

با خوندن اين مطلب مي خوام شما رو به خريد كتاب هنر برند شدن ترغيب كنم

 

 اگر به يك دستگاه متصل به اينترنت دسترسي داشته باشيد، اين فرصت را

به خاطر يك چيز خاص معروف شويد و با افرادي كه به شما نياز دارند ارتباط برقرار كنيد، افرادي كه مي خواهند از شما بياموزند يا شبيه شما شوند.

 هر كسي مي تواند اموزش محتوا  ببيند و منتشر كند و اثر منحصر به فردي در جهان امروزه ه براي مثال هاي اين كتاب برگرفته از مردم عادي هستند: بانكداران، كارگران ساختماني

 املاك، معلمان و كساني كه پيش از برند شدن، مسيرهاي پر پيچ و خمي را طي كرده اند. بسياري از آنها در اين راه با رنجها و اتفافات شخصي فراواني دست و پنجه نرم كرده اند؛ اما پس از برندشدن توانسته اند اين مشقات را به يك زندگي پرافتخار، موفق و منحصر به فرد تبديل كنند.

يكي از مطالعات موردي محبوب من كه در كتاب بازگشت به سوي تأثيرگذاري به آن پرداخته ام، داستان واقعي رابرت سكوبل، جواني كم رو و خجالتي، است كه از مدرسه اخراج شده، به عنوان فروشنده اي در يك كسب وكار دوربين هاي عكاسي مشغول به كار مي شود. او كم كم به وبلاگ نويسي روي مي آورد و شروع مي كند به ساخت ويدئوهايي درباره تكنولوژي هاي مورد علاقه خود. خيلي زود محتواي توليدشدۀ او، با استقبال هزاران نفر روبه رو مي شود و او به يكي از قدرتمندترين بلاگرهاي تكنولوژي در جهان تبديل مي شود.

برخلاف مجلات و شبكه هاي تلويزيوني كه گويا نهادهايي كاملا جدا از مردم هستند، اينفلوئنسرها و افراد معروف در فضاي اينترنت، اشخاص حقيقي و دوستان مجازي ما هستند و امروزه با اعتباري كه در فضاي مجازي دارند، اعتماد ما را براي پذيرش ديدگاه ها و توصيه هاي خود جلب مي كنند و ما را به دنبال كنندگان پروپاقرصشان تبديل مي كنند. خارج شدن از زير سايه ديگران در گذشته، مجريان مطرح تلويزيوني، مديران ارشد وال استريت و نويسندگان سنتي بودند كه در كانون توجه همگان قرار داشتند و انواع امكانات در دسترسشان قرار مي گرفت؛ اما امروزه اقامت در ويلاهاي بزرگ كنار دريا و پروازهاي درجه يك نصيب اينفلوئنسرها مي شود. لوگان پاول، دستارة

Snap، در حالي كه فقط ۲۱ سال دارد، براي حضور يك روزه در فيلم تبليغاتي شركت دانكن دونات مبلغ ۲۰۰ هزار دلار دريافت كرد! | يكي از دوستان من، لري سي لوئيز، ۵ يك دهه از عمر خود را مشغول كار در پشت صحنه

جواهرات بود. او كم كم به اين نتيجه رسيد كه وقتش شده از سايه خارج شود. او مي گويد: من براي شركت هاي مشهور فعال در صنعت مد و جواهرات بازاريابي مي كردم.

 

من توانستم مسئله اي را حل كنم كه افراد پولدار حاضرند براي آن پول خرج كنند

۶ بازديد

اين مطلب بخشي از كتاب هنر برند شدن برآيند هست

 شما بايد يك ايده عالي طرح كنيد، و آموزش محتـواي لازم را ببينيد، براي آن مخاطبي پيدا كنيد كه مايل باشـد برايش پول بپردازد و بله، آن وقت است كه در تجارت موفق خواهيد شد. تعجب مي كنم چطور بسياري از افراد نمي توانند اين را درك كنند. داستان آنتونيو را دوست دارم. پيام اين داستان را مي توان در تمامي مطالعه هاي موردي اين كتاب مشاهده كرد: كليد موفقيت لزوما يك علاقه صرف نيست؛ بلكه يافتن علاقه اي پايدار است. در فصل بعد به شما خواهم آموخت چطور ميتوانيد آن را بيابيد. ديگر عامل مؤثر در برندشدن، توليد محتواي مستمر و مداوم است. مثلاً وقتي آنتونيو متوجه اين موقعيت بكر فوق العاده يعني كليپهاي آموزشي در زمينه مد شـد، در طي دويست روز با كمتر از دوهزار دلار، دويست ويدئو در اين زمينه توليد كرد. البتـه او اعتراف مي كند كه اولين ويدئوهايش خسته كننده و افتضاح بودند؛ اما به تدريج و با افزايش تعداد كليپها، كيفيت آنها بهتر و تهيه ويدئوها آسان تر و حتي به يك سرگرمي تبديل شد. اگر شما هم به كارتان متعهد باشيد، اتفاقات خوبي رخ خواهد داد. چرا من توانستم در زماني فشرده، دويست كليپ توليد كنم؟ چون اين كار مرا وادار به آموختن چيزهاي جديد ميكرد. شايد براي بسياري از مردم، نويسندگي يا ساخت ويدئوكليپ و دستيابي به اين سطح از توليد محتوا ممكن نباشد. اما من با كمترين سطح از مهارت، شروع به

كسب و كار كردم. دو درس بسيار مهمي كه از نوشتن اين كتاب ياد گرفتم، اين است كه سالها پشتكار، اغلب با استعداد ذاتي اشتباه گرفته مي شود و براي دستيابي به موفقيت، استقامت در كار بيش از نبوغ اهميت دارد. شايد تصور كنيد برندشدن در يك زمينه خاص، برايتان هدفي دست نيافتي است؛ زيرا شما در آن كار خاص بهترين نيستيد. افرادي كه در اين كتاب با آنان آشنا مي شويد، همگي يك ويژگي مشترك دارند: آنها به طور طبيعي و ذاتي در يك چيز خاص خبره نبوده اند؛ بلكه با تعهد، ثبات قدم و تمرين مداوم، به برند تبديل شده اند. هر فرد حرفه اي، تازه كاري بوده كه هيچگاه دست از تلاش نكشيده است.

آنتونيو مانند ديگر ستارگان اين كتاب، هنوز هم از تلاش و آموختن دست برنمي دارد. او پس از ساخت دويست ويدئوكليپ در دويست روز، به من گفت هدف بعدي اش ساخت هزار ويدئو طي هزار روز است: «تصور كن! من در آن زمان چقدر بهتر خواهم بود. من ستاره بزرگي در يوتيوب نيستم. هيچ كدام از ويدئوهاي من پربازديد نشـده اند؛ اما تلاش مي كنم به تدريج مخاطبانم را جذب كنم. حتي اگر تعداد بازديدكننده ها اندك باشد، بازهم آنها آمده اند تا مرا بشناسند، به من اعتماد كنند و در نهايت از من خريد كنند.»

به سوي برند شدن

۲ بازديد

به سوي برند شدن، خود به خود ظاهرم

راه مي شود. در اين صورت، قطعا متوجه مي شويد كه چه چيزي

بايد بگوييد، كجا بايد آن را بگوييد و چه كسي به آن اهميت خواهد داد.

هندلي، نويسنده و سخنران توانا و بنيانگذار مؤسسة متخصصان بازاريابي، تكميل جمله «تنها من...» را يافتن زمينه منحصر به فرد مي داند. او مي گويد:

به ويژگي منحصربه فرد خود (هر آنچه هست) متعهد باشيد. آن را به خوبي بياموزيد و به آن اتكا كنيد. در آن غرق شويد. آن را به تمام فكروذكر خود تبديل كنيد. با اين حال بدانيد كه اين كافي نيست. هرچه بيشتر بر آن مسلط مي شويد، مي فهميد كه هنوز چيزي نمي دانيد. اين ممكن است كمي ناگوار باشد؛ اما بايد بدانيد كه اين چالش،

خود واقعي شما را مي سازد. بياييد ببينيم چطور مي توان اين مفهوم را به كار گرفت، يكي از مراجعه كنندگانم با بحراني جدي در كسب و كارش روبه رو شده بود. او سال ها به عنوان فردي برند و خبره، در خصوص مراحل اداري امور مربوط به بيمه، به پزشكان مشاوره مي داد. پس از مدتي، به علت تغيير قوانين اداري، اعلام شد كه اين شغل بايد حذف شود. اعتبار و كسب و كار ده ساله او در حال نابودي بود.

از او پرسيدم كه كدام ويژگي شغلش را خيلي دوست دارد و چگونه وارد اين كسب و كار شده است، آن خانم جواب داد: «هنگامي كه جوان بودم، به سبب اوضاع دشوار و پيچيده اي كه از لحاظ پزشكي داشتم، نزديك بود بميرم. تنها علت زنده ماندنم كمك پزشكاني بود كه مرا معالجه كردند. براي همين، بايد جبران كنم. مي خواهم تا آنجا كه مي توانم، به آنها كمك كنم. » او در حالي كه خيلي احساساتي شده بود، ادامه داد: «از اينكه مي بينم پزشكان با وجود مشغله فراوان مجبورند به جاي پرداختن به بيماران، وقت زيادي را صرف كاغذبازي و امور اداري كنند، عصباني مي شوم. مي خواهم به آنها كمك كنم كه فقط به كار اصلي شان بپردازند. »

من اين طور گفتم: «بله، خودش است! اين، پاسخ تو به جمله «تنها من...» است. در واقع

تو تنها به امور مربوط به بيمه نمي پردازي؛ بلكه مي خواهي پزشكان فقط پزشك باشند. اين، استعداد تو و خدمتي است كه به جامعه ات مي كني. آيا در اين زمينه كارهاي ديگري هستند كه بتواني انجام دهي و به پزشكان در انجام امور اداري كمك كني؟» او پاسخ داد: «بله، كارهاي خيلي زيادي وجود دارد كه مي توانم از عهده اش بربيايم. بله، حتما مي توانم. »

در طول هفته هاي بعد، او با استفاده از شبكه گسترده ارتباطاتش با پزشكان قرارهاي ملاقاتي با آنها گذاشت و فرصت هاي جديدي را براي كسب وكارش پيدا كرد. يك ماه بعد ايميلي محبت آميز از او به دستم رسيد كه به من مي گفت توانسته با بازتعريف دقيق تري از جمله «تنها من... » و نيز برندشدن به عنوان فردي كه به پزشكان كمك مي كند.

با اين مطلب ميخوام شما رو به خريد كتاب هنر برند شدن ترغيب كنم

 

 

فروشنده اي برتر در eBay

۲ بازديد

فروشنده اي برتر در eBay بودم و نيز كمپين هايي را براي يك دانشگاه، يك هنرمندان به راه مي انداختم. اما هميشه در پشت صحنه و در سايه نام ديگران قر حدود يك سال پيش دچار افسردگي شدم. با اينكه هميشه رؤيايي براي خود داشتم در رؤياي ديگران زندگي مي كردم، برنامه هايي در قلب و ذهن خود داشتم كه درع فراموششان مي كردم و با گذشت زمان كم رنگ و كمرنگ تر مي شدند. مهم نبود كه جق داشتم يا چقدر در موفقيت ديگران س هيم بودم، من كماكان در سايه ديگران زندگي ميك احساس محدوديت مي كردم و مي دانستم اگر بخواهم تمام استعدادهايم را شكوفا كنم، بايد سايه ديگران خارج شوم، تنها به خودم تكيه كنم و شناخته شوم. البته خارج شدن از اين وضعيت تصميم چندان ساده اي نبود. كار كردن پدر زير سايه ديگران و تبليغات براي ديگران برايم بسيار راحت بود؛ اما دريافتم براي تحقق رؤياهايم بايد از اين راحتي دست بكشم.» 

در اين دنياي پرآشوب، تنها دو دارايي واقعي داريد: تحصيلاتتان و برندبودنتان. احتمال اينكه تا پنج سال آينده وضعيت شغلي تان تغيير كند، چقدر است؟ اگر در زمينه كار و كسب معروف نباشيد، بايد مانند ديگران براي دستيابي به شغلي جديد رقابت كنيد. اما اگر برند باشيد، از صريني پايدار برخورداريد كه در واقع تنها مزيت لازم براي غلبه بر چنين اوضاع سختي است.

آيا به اندازه كافي مصمميد كه مثل لري به آنچه مي خواهيد، دست يابيد؟ اميدوارم همين طور باشد. اما اكنون در دوران شگفت انگيزي زندگي مي كنيم كه هركسي فرصت معروف شدن را دارد وقت آن است كه اين فرصت را مغتنم بشماريم، مثل آنتونيو سنتينو. آيا هر كسي مي تواند خود را به برند تبديل كند؟ آنتويو سستيو افسر پرافتخار نيروي دريايي آمريكايي بود كه با بيش از پنج سال سابقه خدمت،

بعد از جنگ عراق به وطن بازگشت. در آن زمان، دريافت كه هيچ يك از مهارت هاي لازم براي ورود به بازار كار را ندارد. او حتي نمي توانست تايپ كند؛ اما امروز او با برخي از سايت هاي شناخته شده مد مردانه كار مي كند. اين نويسنده و سخنران پرطرفدار و ستاره يوتيوب، يك سبك مل بين المللي دارد در ادامه، نحوه پيشرفت خيره كننده آنتونيو را از زبان خودش مي شنويم: من در يك پاركينگ گردوغبار گرفته مخصوص تريليها در غرب تگزاس به دنيا آمده. كودكي ام بسيار عادي سپري شد، در جواني به نيروي دريايي ملحق شدم وقتي براي اولين بار يونيفرم نيروي دريايي را پوشيدم، احساس متفاوت بود احساس خوشايندي كه هيچ گاه پيش از اين نداشتم، برايم جالب بود كه چطي ظاهر جديدم مي توانست نگرش و اعتماد به نفسم را عوض كند پس از اتمام خدمتم، مي خواستم با نامزدم ازدواج كنم. 

اين مطلب بخشي از هنر برند شدن برآيند هست


استراتژي هاي تعيين فضا

۲ بازديد

براي متمايز شدن دست به كاري ديوانه وار زدم. تصميم گرفتم كتابي بن رايگان منتشر كنم. هرچند يك ريسك بود، فكر مي كردم

هرچند يك ريسك بود، فكر مي كردم اين بايد راه خوبي براي برند شدن باشد، بايد مخاطباني پيدا مي كردم و چون با طرز فكر سازندگان ساخ آشنا بودم، اينستاگرام را انتخاب كردم. آنها دوست دارند فرايند كار، مسكن طول كار و محصول نهايي خود را به دنيا نشان دهند و اينستاگرام براي اين كار بس عالي است. از آنجا كه براي كتابم عكس هاي خوبي در اختيار نداشتم، تصميم گرف تصاوير گرافيكي طراحي كنم كه حاوي نكات كوتاه و مفيدي باشند. در كتايم نوشت كه دنيا به افراد ماهر نياز دارد و به كارشان احترام مي گذارد. سازندگان را تشويق كردم تا ارزش خود را بيشتر دريابند و نوشتم كه در اين كار، به آنها كمك خواهم كرد تغييرات كم كم داشت رخ مي داد. كتاب رايگانم به من كمك كرد تا به عنوان مهمان به يك پادكست دعوت شوم. مردم به من توجه مي كردند! اكنون مخاطبانم مي توانستند

صداي مرا براي اولين بار بشنوند و تعداد آنها روز به روز افزايش مي يافت. با اين همه، پيشرفت شان كند بود. او از شكيبايي لازم براي جذب مشتريان برخوردار نبود زيرا اين صورت حساب هاي درماني را مي پرداخت و شكم خانواده اش را سير مي كرد. بايد به دنبال چاره اي مي گشت؛ بنابراين به عنوان بخشي از استراتژي برندسازي شخصي. سراع ايشورها رفت. بله، وقتي زمان كافي براي جذب مخاطب نداريد، مخاطبان فرد ديگري را قرض بگيريد! ما اكنون در دنياي شگفت انگيزي زندگي مي كنيم. تأثيرگذاري، قدرت و نفود ديگر تنها به شبكه هاي خبري، وال استريت و دفتر شركت ها محدود نمي شود. امروزه هركي مي تواند با اتصال به اينترنت، توليد محتوا كند و اين فرصت را داشته باشد كه نظر خود را ابراز و مخاطبانش را جذب كند. اينفلوئنسرهاي مورد اعتماد زيادي در بازارهاي مختلف در حال شناسايي كرد. او مي گويد: ظهورند، شان با بررسي دقيق افراد فعال در بازار، اينفلوئنسر مهمي را در فضاي ساخت و ساز

مدت ها سازنده اي معروف در بوستون را دنبال مي كردم كه مخاطبان آنلاين فراواني داشت. او در كارش بسيار عالي بود و مدت زيادي را در اينستاگرام و اسنپ چت براي ارتباط با افراد صرف مي كرد. من كه به دنبال فرصتي مي گشتم تا به نحوي با او ارتباط برقرار كنم، چند ماه زير پست هايش اظهارنظر مي كردم. پس از اينكه مطمئن شدم ديگر مرا شناخته است، گام بعدي را برداشتم و از طريق ايميل، چند سؤال از او پرسيدم. اين راه جواب داد و به تماس هاي تلفني منجر شد؛ بنابراين ارتباط اينترنتي ما به ارتباطي شخصي تبديل شد. به او پيشنهادهايي ارائه مي كردم كه از محبوبيت زياد خود براي ارزش آفريني و پيشرفت كسب وكارش بهره گيرد. اين خدمات مشاوره اي من رايگان بود 

اين كتاب بخشي از كتاب هنر برند شدن برآيند هست

 

بايد بتوانيد از زاويه اي جديد به يك موضوع نگاه كن تا بتوانيد مخاطبان جديدي را به خود جذب كنيد

۲ بازديد

با اين مطلب ميخوام شما رو به خريد كتاب هنر برند شدن ترغيب كنم

 فقط بيست دلار خواهد بود. شما حتي مي توانيد از مخاطبان خود ريش كاردستي هاي دلخواهشان را با شما به اشتراك بگذارند. علاوه بر اين، فكر مي كنم  مي توانيد حاميان مالي زيادي پيدا كنيد كه به اين محتواها علاقه مند باشند.

داريد به اين موضوعات فكر مي كنيد؟ بايد بتوانيد از زاويه اي جديد به يك موضوع نگاه كن تا بتوانيد مخاطبان جديدي را به خود جذب كنيد. بيايد با هم زمينه ديگر را بررسي كنيم، اين دفعه بر غذا تمركز كنيم. چند نفر بلاگر غذا وجود دارد؟ مسلما خيلي خيلي زياد. به عبارت ديگ اين بازار بسيار اشباع شده است. براي ديده شدن در اين بازار، بايد «غذا» را با يك علاقه يا ارزش ديگر تركيب كنيد.

غذا را با ارزش خانواده تركيب كنيد. شما هم عاشق غذا و هم عاشق خانواده هستيد، بايد به دنبال راه هايي باشيد تا اعضاي خانواده را هنگام تهيه يك وعده غذايي دور هم جمع كنيد. آيا مي توانيد استراتژي  وب سايت  پر از دستورالعمل هاي آشپزي درست كنيد كه اعضاي خانواده به كمك آن بتوانند در كنار هم آشپزي كنند؟ در اين طرح، هركدام از اعضاي خانواده نقشي دارند؛ حتي بچه هاي كوچك كه مي توانند در هم زدن و چشيدن غذا كمك كنند. همه اعضا با هم غذا مي پزند؛ سپس در كنار هم مي نشينند و مشغول خوردن مي شوند، بدون تلويزيون، بازي هاي ويدئويي يا نوشتن پيامك. آيا اين طرحي فوق العاده نيست؟

كار ديگري هم مي توانيم انجام دهيم: ميتوانيم غذا را با شوخي و مزاح تركيب كنيم! اوه، اما يك دقيقه صبر كنيد. پيش از اين، بلاگر و ستارهاي ويدئويي به نام فني استرا اين كار را انجام داده است. او چند سالي است كه مشغول تركيب كردن غذا با شوخي و سرگرمي است. او مي گويد:

وقتي خيلي كوچك بودم، ميدانستم هدفم شاد كردن مردم و مخصوصا خنداندن آنهاست. هميشه سعي مي كردم روشي متفاوت و غيرمعمول پيدا كنم. اين باعث شد بازيگري در طنز را به عنوان اولين حرفهام انتخاب كنم و به لوس آنجلس بروم. اما پس از دو سال فهميدم كه واقعا بازي روي صحنه را دوست ندارم. براي همين تصميم گرفتم به جاي كمدين بودن، دنبال راه ديگري براي تركيب سرگرمي با كارم باشم. وقتي دختربچه كوچكي بودم، اشپزي بخش عمده اي از زندگي خانوادگي ام بود. اشتياق به پخت و پز در بزرگسالي نيز همراهم بود. بر خلاف بيشتر افراد، من هيچ مدرك آشپزي اي نداشتم؛ اما تصميم گرفتم از فرصتي كه پيش رويم قرار گرفته، استفاده كنم و به روش خودم، كاملا متفاوت با بقيه افراد به طور خودآموز اما نه خيلي جدي وارد مسير آشپزي شوم. نوشتن، روزنه اميد ديگري بود كه مرا به سوي داستان سرايي هدايت مي كرد. وقتي

 

فصل سوم: يافتن علاقه پايدار

۲ بازديد

اين مطلب بخشي از كتاب هنر برند شدن برآيند است

شايد علايق بسياري داشته باشيد و احتمالا تمركز كردن تنها بر يكي از آنها، چندان آسان نباشد. چندين سال پيش، من هم با اين مشكل روبه رو بودم. در آن زمان كه به عنوان مشاور بازاريابي مشغول به كار بودم، دوست داشتم كتابي بنويسم تا هم هدف شخصي هميشگي ام را براورده كنم و هم از طريق آن، كار جديدي به دست آورم. اينكه درباره چه موضوعي بايد بنويسم، برايم دشوار بود. من در زمينه شغل مشاوره ام، اطلاعات و توانايي هاي زيادي داشتم و به مشتريانم در ايجاد طرح هاي بازاريابي، استراتژي هاي رسانه هاي اجتماعي، پيام رساني و روابط رسانه اي، كمك مي كردم. علاوه بر اين، سخنگوي يك كمپين انتخاباتي رياست جمهوري بوده ام، روزنامه نگاري كرده ام، مديريت يك مؤسسه غيرانتفاعي را بر عهده داشته ام، يك فيلم مستند را كارگرداني كرده ام و دانشجوي رشته الهيات هم بوده ام. فهميدن اينكه درباره كدام يك از اين تجربه ها بايد بنويسم، برايم دشوار بود. از خود ميپرسيدم مردم به كدام يك علاقه بيشتري نشان خواهند داد؟ مي خواهم در چه زمينهاي معروف شوم؟ هنگامي كه داشتم مطلبي براي نشريه اينترنتي كسب وكار هاروارد مينوشتم، متوجه علاقه ام شدم. عنوان دومين مطلبي كه نوشتم، «

چگونگي بازتعريف برند شخصي» بود. از آنجا كه حرفهام دچار تغييرات زيادي شده بود، به اين موضوع علاقه مند شدم. پيش از اين، مطالب فراواني منتشر كرده بودم؛ اما اين مطلب توانست طرفداران زيادي جذب كند. هزاران نظر درباره اش ارسال شد و سردبيران از من خواستند نسخهاي تكميل شده از آن را براي مجله كسب وكار هاروارد بنويسم. يك هفته پس از انتشار اين مطلب، از سه جاي مختلف تماس گرفتند و براي ارائه آن، از من دعوت كردند. دو سال بعد، كتابم با عنوان بازتعريف خود منتشر شد و پس از آن، براي سخنرانيها و جلسه هاي آموزشي درباره برندسازي شخصي و بازتعريف حرفه اي، به نقاط مختلف دنيا سفر كردم. گاهي اوقات بايد ايده هاي زيادي را تجربه كنيم و ببينيم كدام يك از آنها از بقيه بهتر خواهد بود. اگر هنوز خودتان از اين بابت مطمئن نيستيد، بگذاريد بازار تصميم بگيرد. كدام پستها بيشترين نظرات را دريافت مي كنند؟ چه چيزي نظر مردم را بيشتر به سمت خود جذب مي كند؟ يافتن موقعيت بكر، حقيقتي علمي نيست كه بتوان با پيروي از روشي مشخص و دقيق به آن دست يافت.