مشاهدات نهايي درباره نطريه كارها

۴ بازديد

اين مطلب بخشي از كتاب پيروزي آگاهانه هست

منطقي اي كار مي كند و به ايده هاي پيچيده نظم مي دهد كه به آن غبطه مي خورم، اوانيك را خيلي خيلي بهتر كرد. اگر كسي در اين دنيا به نوشتن كتاب فكر مي كند، آرزو مي كنم كفن فردي مثل كارن ديلون در زندگي اش باشد. بسياري از اوقات، احساس كفاش خوشح داشتيم كه لباس هاي كهنه اش را شب كنار مي گذارد تا فقط براي يافتن يك جفت كفش باشك روي ميز كارش بيدار بماند. كار كردن با كارن اين گونه است.

جار بالمر، رئيس دفتر كلاي، اواسط نوشتن اين كتاب به اين تيم پيوست و هيچ وقت دستان كار ميكشيد. اگر خوش اقبال باشيد و لحظه امروز جان پالمر را ملاقات كردم» در زندگيتان داشته باشيد: چهره باطراوني كه وارد نبرد مي شود و ما ظرف چند دقيقه شگفت زده مي گوييم: «چطور مي توانيد بدون او كار كنيم؟» جان اثر فوري اش را بر تيممان گذاشت و به تدريج احساس شد كه حضور و موجب بهتر شدن، آسان تر و سرگرم كننده تر شدن همه فعاليت هايمان خواهد شد

اگر به گلاي ايميل بزنيد، فورا پاسخي دريافت مي كنيد كه مي گويد «اميلي سيندر كارهايما اداره مي كند. اين جمله هم درست است و هم موهبت؛ در حقيقت، بعد از چند سال كار با گلا و ميي، آرزو مي كنم كه اميلي كارهاي من را نيز اداره كند.

دوستان و همكاران فوق العاده سخاوتمند و خردمندي داشته ام كه نياز مي بينم تامشان را ذكر كنم: هرب آلن، باب باروكي، باري كالپينو، اسكات كوك، مايك دي پانفيليس، كرايك دويتسكي، باري گولدبلات، جيسون گرين، بريان هاليگان، رود هوگان، استيو هرگز، لاري، كيسي، جيم كيلتس، پيتر كلاين، استاك ليندساي، شيلا مارسلو، پت ماليك، پات مك گالي، تأم موناهان، پاركر نورن، ديگو پياسنتيتي، مايكل راينور، سائول روزنبرگ، جنيفر سائنز، روگليودي الاس سانتوس، آنشو شارما، جف تانر، جي والكر، مايك وج، راب ونگل، ادي يون و جري زالتمن

همواره از همكاران نو اور خود در شركت نيلسن و گروه كمبريج بابت فرصت هاي فراواني كه در كاربرد ايده هايمان در دنياي واقعي در اختيارمان گذاشتند، سپاسگزارم.

ادواردو سالازار و تيمش در كلمبيا، يك آزمايشگاه واقعي را براي آزمايش نظريه هايمان و خلق كسب و كارهاي داراي توانايي رشد و جديد ساخته اند. ادواردو اثبات مي كند كه تقاطع نوآوري و جنون ممكن است فضاي بسيار پرباري باشد.

چند سال قبل، من و آن كريستنسن، روي مجموعه اي از پروژه ها، از جمله شركت هاي داراي رشد چشمگير در بازارهاي نوظهور، همكاري كرديم. او افكارم را تقويت كرد و بسياري از ايده هايم را بهبود بخشيد. او بود كه موجب بهتر شدن اين كتاب شد.

آنهايي كه از قدرت نوآوري تعجب مي كنند، از اين كه نوآوري نه تنها مي تواند دنيا را تغيير دهد، مي تواند آن را نجات دهد، بايد ليندا راتنبرگ و تيمش را در انديوارا ببينند. ليندا بيست سال است كه دوست و الهام بخش من بوده است. 

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.